سرگذشت “جان ویک” – قسمت اول
در سال 2014 یک فیلم کوچک درباره قاتلی بازنشسته که انتقام سگش را میگرفت منتشر شد, اما بازی خوب “کیانو ریورز” و اکشن درجه یک فیلم, آن را از یک عنوان معمولی به یک پدیده تبدیل کرد و یک فرانچیز متولد شد
از آن زمان دو دنباله از این فیلم ساخته شد و در هرکدام جان به ماجراجویی در دنیای خلافکاران میپردازد, هر کدام از این فیلم های حماسی جزئیات بیشتری از شخصیت جان را معرفی میکنند هرچند هنوز داستان این فیلم پر از رمز و راز است
کودکی
در مورد کودکی او اطلاعات زیادی وجود ندارد اما در قسمت سوم فهمیدیم که اسم اصلی او جان ویک نیست, زمانی که او از کمک گرفتن نا امید و طرد میشود, سراغ کارگردان “آنجلیکا هاستون” میرود و اینجا همه میفهمیم که اسم اصلی او “جاردانی جوانوویچ” بوده و جد او برمیگردد به بلاروس, این که او آخرین فرد از خانواده خود است تضمینی میشود برای سفر امن او از نیویورک به کازابلانکا و تنها چیز دیگری که درباره گذشته او میتوان گفت این است که او زمانی عضو نیروی دریایی بوده است
بابا یاگا
فیلم های جان ویک به ما نمیگویند جان کی و چطور یک قاتل شد اما حدسایتی در این زمینه وجود دارد, مثلا دوست سابق او “مارکوس” که در فیلم اول میخواست او را به قتل برساند, این احتمال وجود دارد که هر دو زمانی در ارتش خدمت کردند, مارکوس به یک قاتل تبدیل شده و سپس جان را نیز به این عرصه آورده و هرچند ارتباط آن ها در آینده به دشمنی مبدل شد اما مارکوس تعدادی از ترفند ها را به جان یاد داده است
جان ذاتا یک آدم کش است و در این زمینه به شهرت میرسد و لقب “بابا یگا” را به دست می آورد, همه او را به عنوان خطرناک ترین مردم جهان میشناسند, او میتواند به هر روشی آدم بکشد, حتی با یک مداد
ماموریت غیر ممکن
ویک توسط فردی به اسم “ویگو تاراسوف” استخدام میشود, یک خلافکار مشهور, وقتی که سرنوشت شغلی ویک به عنوان یک قاتل مشخص شد او از تاراسوف خواست تا بازنشسته اش کند, زیرا عاشق زنی شده و میخواهد با او باشد, تاراسوف موافقت میکند اما به ویک میگوید باید یک ماموریت غیر ممکن را انجام دهد و بعد بازنشسته شود. در فیلم های جان ویک ما چندان با تاراسوف آشنا نمیشویم اما میدانیم ماموریت غیر ممکن جان که تعدادی قتل غیرممکن بود باعث ترقی او و خانواده اش به عنوان خلافکارانی مهم شد
بازنشستگی
جان بعد از بازنشستگی حتی اسلحه های خود را در زیرزمین مخفی کرد و ازدواج با “هلن” زندگی او را تغییر داد, خوشبختی که متاسفانه دوام نداشت
هلن بیمار شد و اندکی قبل از فیلم اول فوت کرد, ما چیز زیادی از هلن نمیدانیم اما مرگ او تاثیر بدی روی جان داشت و او تنها به این دلیل زنده ماند که او را به یاد آورد
دیزی
حوادث فیلم اول بعد از مرگ هلن اتفاق می افتند, جان یک بازنشسته است و پسر تاراسوف, “یوزف” اصلا جان ویک را نمیشناسد, او و دوستانش, ماشین “فورد موستانگ” جان را که میبینند تصمیم میگیرند آن را بدزدند و توله سگ او دیزی را نیز به قتل میرسانند و این اشتباه جان ویک قاتل را خشمگین میکند
جان برای انتقام آماده میشود, تاراسوف هرچند یوزف را شماتت میکند اما برای جنگ با جان آماده میشود و قاتلان مختلفی در دنیا را برای کشتن او استخدام میکند اما جان آن ها را شکست داده و تاراسوف و یوزف را به قتل میرساند, جان به خانه میرود و اسلحه های خود را نابود میکند
تهیه شده توسط سیاوش نثری
مقاله ای از سایت فروشگاه thecollector.ir