وقتی اصطلاح “فیلم هیولایی” را میشنویم احتمالا میدانیم در انتظار چه فیلم هایی هستیم. یک حشره غول‌ پیکر عجیب که در سراسر یک کلان شهر مدرن خرابی به بار می آورد یا یک جانور غیر انسانی که افرادی را تعقیب میکند که آن قدر احمق اند که وارد قلمروی او شده اند. معنای “هیولا” به هر حال معنایی منفیست، اصطلاحیست که وحشت بوجود می آورد. یک هیولا  چیزی است که ما آن را عجیب و ترسناک میدانیم، یک نقص در نظم طبیعی.

تمرکز یک فیلم هیولایی باید بر چیزی غیر انسانی باشد. رفتار انسان ها نیز میتواند غیر انسانی باشد اما هیولا آن طور که در اینجا تعریف میکنیم انسان نیست مگر این که آن انسان به نحوی از نظر فیزیکی دگرگون شده باشد. بر این اساس یک حیوان زمینی ( مثل کوسه در “آرواره ها” یا دایناسور های “پارک ژوراسیک” ) میتواند به خودی خود هیولا باشد به خصوص اگر به شکلی غیر واقعی غول پیکر نشان داده شود.

بنابراین یک فیلم هیولایی کمی گسترده‌ تر از آن چیزیست که در ابتدا تصور میشود. از نبرد های انسان با دنیای طبیعی ( مانند آرواره‌ ها ) گرفته تا مبارزه با خود سرکوب‌ شده که تقریبا در گرگینه ها دیده میشود. در این فهرست از جانوران غول پیکر گرفته تا بیگانگان حضور دارند. برخی از آن ها شرور هایی بی رحم اند، در حالی که برخی دیگر در واقع قهرمانان فیلم هایشان هستند. این شما و این 10 تا از بهترین فیلم های هیولایی تمام دوران

10 – مه

“مه” در اصل مفهومی ساده دارد و کارت های خود را بلافاصله روی میز میگذارد و سپس میگذارد اصول اولیه طبیعت انسان شکاف ها را پر کند. گروهی از غریبه‌ ها در یک خواربار فروشی به دام می‌ افتند در حالی که مهی غیر طبیعی به شهر میغلتد و آن ها به سرعت متوجه میشوند جایی که تنها چند دقیقه قبل یک پارکینگ بود اکنون با حشرات غول پیکر تشنه خون و هیولا های لاوکرافت پر شده است. چه چیز دیگری باقی میماند جز این که جامعه کوچک فروشگاه ساختار های قدرت خود را که به سرعت در حال فروپاشیست توسعه دهند ؟ این فیلم تصویری از چگونگی سازگاری و واکنش انسان‌ ها در یک بحران است. در حالی که برخی تصمیم میگیرند به دل ماجرا بزنند، برخی دیگر به هر چیزی که باعث آرامش میشود چنگ میزنند. شخصیت اصلی ما “دیوید توماس جین” پدریست که با فرزند خردسالش در این فروشگاه به دام می‌ افتد و در نهایت در موقعیت‌ لیدری قرار میگیرد آن هم جایی که باید بین سلامت فرزندش و امنیت کل گروه یکی را انتخاب کند. این فیلم با پایانی فوق‌العاده تیره و تار که به طور قابل توجهی با آثار دیگر “استیون کینگ” تفاوت دارد یکی از عمیق‌ ترین اقتباس‌ های نیهیلیستی از آثار این نویسنده است.

9 – یک مکان ساکت

قصه “یک مکان ساکت” درباره یک سری موجود باهوش و بی رحم است که شما را در کل این فیلم مهیج 95 دقیقه ای تحت تأثیر قرار میدهد. فیلمنامه این فیلم  آن قدر هوشمندانه ست که با وجود این که یک فیلم ترسناک است گاهی اوقات به همان اندازه که میترسید به وجد می آیید. فقط به این دلیل که لذت مطلق اجرای آن را تحسین میکنید. داستان فیلم در آینده ای نه چندان دور، جایی در روستا های آمریکا اتفاق می افتد. “کرازینسکی” در این فیلم نقش “لی ابوت” پدر سه فرزند را ایفا میکند. یک مکان ساکت با اعتماد به نفس خود را معرفی میکند و میگذارد رویداد های وحشتناکی را که اتفاق افتاده اند کنار هم بگذاریم. یک دسته از بیگانگان به زمین حمله کرده اند. این موجودات به طرز وحشیانه ای خشن اما نابینا هستند و از طریق شنوایی برترشان به طعمه خود حمله میکنند، بنابراین لی و خانواده اش از جمله همسرش ( “امیلی بلانت” ) و فرزندانش “ریگان” ( “میلیسنت سیموندز” ) و “مارکوس” ( “نوآ ژوپ” ) آموخته اند که برای زنده ماندن باید کاملا ساکت باشند. لی و خانواده اش عمدتا از طریق زبان اشاره صحبت میکنند و از قبل نیز به دلیل ناشنوا بودن ریگان این نوع مکالمه را بلد بوده اند. آن ها با شرایط جدید ترسناک و تاریک خود سازگار شده‌ اند و همیشه هوشیار هستند تا اطمینان حاصل کنند این موجودات تهدید آمیز آن ها را تکه تکه نکنند. همانطور که ممکن است انتظار داشته باشید، یک مکان ساکت فرصت های زیادی را برای ابوت ها ایجاد میکند تا سر و صدا کنند. صدا هایی تصادفی که با تلاش خانواده برای پیشی گرفتن از بیگانگان یک سری شوک به مخاطب وارد میکنند. همانند بسیاری از درام‌ های پسا آخرالزمانی، سومین فیلم کرازینسکی به عنوان کارگردان شوک های زیادی را از بیان واقعیت نگران‌کننده‌ اش دریافت میکند. معرفی نیاز به سکوت، کشف ظاهر موجودات فضایی و ارائه اکوسیستمی که از زمان ورود آن ها ایجاد شده است.

8 – Cloverfield

هنگامی که “مت ریوز” “کلاورفیلد” را به مخاطبان معرفی کرد به طرز دردناکی مشخص شد که بیننده معمولی کاملا آماده جذب آن نیست. امروز همان فیلم بدون شک به عنوان یک اثر مهم استریم از “نتفلیکس” گرفته تا “آمازون” شناخته میشود. فیلمی که دیدگاه دوربینش باز تعریف ژانر است. با توجه به تفاوت عمیق آن از نظر بصری با هر فیلمی که اکثر بینندگان قبلا دیده بودند، این که کلاورفیلد به طور کلی در سینما ها به نمایش در آمد امری شگفت‌انگیز است. البته این فیلم تا حدودی یک فیلم هیولاییست. هیولای اصلی هرگز در مرکز توجه فیلم قرار نمیگیرد به این دلیل که ما دنبال افرادی معمولی هستیم که به هیچ وجه مسئول یا مرتبط با هیولا نیستند. غوغا در شهر نیویورک در تمام مدت فیلم وجود دارد و ما فقط آن چه را که آن چند نفر میبینند میبینیم. اتفاقی که به طوری هوشمندانه جنبه ای از وحشت واقعی موجود در موقعیت‌ های فاجعه‌ بار را به تصویر میکشد. این واقعیت را که هیچکس نمیداند چه اتفاقی می‌ افتد یا هیچ ایده‌ ای درباره آن چه باید انجام داد ندارد. کلاورفیلد شخصیت‌ هایش را در موقعیت‌ های دیوانه‌ وار میگذارد اما هیچ ژنرالی به طور ناگهانی ظاهر نمیشود تا توضیح دهد چه اتفاقی در حال رخ دادن است یا به قهرمانان ما قدرت دهد تا با این موجود مقابله کنند. هیچ چیزی از منشأ این موجود کشف نشده است و این یک ادای احترام  به این ایده ست که هرج و مرج مطلق میتواند در زندگی بیداد کند و ممکن است راه حلی وجود نداشته باشد.

7 – کینگ کونگ

همه چیز در مورد “کینگ کونگ” ساخته “پیتر جکسون”، لقب بلاک باستری را فریاد میزند. از زمان طولانی فیلم تا شیوه ای که فیلمنامه این گوریل را به قهرمان واقعی فیلم تبدیل میکند. موفقیت “ارباب حلقه‌ ها” وجود یک چک سفید را برای پروژه بعدی جکسون تضمین کرد و او آن را صرف بازگویی حماسی فیلمی که بسیاری آن را بهترین فیلم هیولایی تمام دوران میدانند کرد. کینگ کونگ جکسون یک موفقیت مهم بود. با یک بازی خیره‌ کننده از “اندی سرکیس” در نقش اصلی فیلم و جلوه های ویژه ای که حتی امروز موفق به‌ نظر میرسند. با این حال به عنوان یک فیلم حماسی این فیلم اغلب مملو از سکانس های وحشتناک است. به‌ ویژه سکانسی که در آن خدمه “کارل دنهام” توسط حشرات غول‌ پیکر زنده زنده بلعیده میشوند که سکانسی آزار دهنده‌ در فیلم های جکسون است. این کینگ کونگ مملو از خشونت هیولا ها علیه انسان هاست

6 – غارتگر

با وجود تمام شوخی‌ ها و پارودی هایی که در طول دهه‌ ها درباره “آرنولد شوارتزنگر” ساخته شده، این بازیگر در دوران اوجش در دهه 1980 از محبوبیت خاصی برخوردار بود و بازیگر اکشنی مانند او در هالیوود ( به استثنای “بروس ویلیس” ) وجود نداشت. “Predator” یکی از فیلم‌ های دوران اوج اوست که جرأت داشت این تهدید را القا کند که حتی شوارتزنگر نیز ممکن است با شکست مواجه شود. آن هم توسط یک شکارچی بیگانه که مجموعه‌ ای وحشتناک از جمجمه‌ ها را در سفینه اش دارد. این ایده ای بود که بعدا توسط فیلم‌ های درجه دو کاملا به ابتذال کشیده شد و هیچکدام از آن ها به موفقیت Predator نزدیک نبودند. در این فیلم کنایه ای درباره زورگویی آمریکا نسبت به امور کشور های کمتر توسعه یافته وجود دارد. آمریکایی که در این فیلم خودش دچار ورود یک بیگانه شده است. ادامه های زیادی از این فرانچایز ساخته شد و حتی کراس اور هایی نیز با فرانچایز “بیگانه” داشت

ترجمه ای از طناز رجبعلی